یه خاطره ی خواندنی از آرایشگاه
آدم وقتی آرایشگاه میره اولین کاری که آرایشگر براش می کنه اینه که پیشبند دور گردنش ببنده و بعد موها رو خیس کنه تا انگاری موها آماده ی کوتاه کردن بشن. درست مثل این مثل عکس بالا که این خانومه دور گردنش یه پیشبند بسته شده، آماده ی اصلاحه و به نظر میاد منتظره تا آرایشگر بیاد و کارش رو شروع کنه.
خاطره ی من از آرایشگاه بر می گرده به چند وقت پیش که تو یه روز گرم تابستونی با دوست م رفته بودم آرایشگاه. تو آرایشگاه فقط یه پسره زیر تیغ آرایشگر بود. با دوستم نشستم تا نوبتمون بشه. وقتی اون پسره کارش تموم شد من رفتم و روی صندلی آرایشگاه نشستم. آرایشگر یه پیش بند دقیقا مثل همینی که این خانومه بسته (از لحاظ بزرگی) دور گردن من بست(حالا میگم چرا به بزرگی پیشبند اشاره می کنم). بعد رفت دستشویی و یه 3-4 دقیقه ای منو معطل کرد. هوای داخل ارایشگاه خیلی گرم بود. منم که شلوار لی پام بود و اون پیش بند پلاستیکی دورم بسته شده بود، اون زیر حسابی گرمم بود و بدنم عرق سوز شده بود. همینطور که نشسته بودم و یارو ارایشگره رفته بود دست به اب یه خانومه با پسر کوچکش اومد تو ارایشگاه نشست. خلاصه بگم من که از عرق سوز شدن حسابی بدنم خارش گرفته بود. شلوار لی تنگی که پوشیده بودم اون موقع از همه چی بیشتر اذیتم می کرد. تو آینه که خودمو نگاه کردم صورتم سرخ شده بود. دیگه نتونستم طاقت بیارم و شروع کردم به خاروندن نقاطی از بدن که موقع عرق سوز شدن آدم از خارششون می خواد بمیره. هی دست می کردم وسط شلوارم تا شلوارم که به پام چسبیده بود رو جدا کنم. اصلا هواسم نبود جز رفع اون خارش لعنتی به هیچی حتی به اون خانومه هم حواسم نبود. منگ خاروندن بدنم بودم از تو آینه دیدم اون خانومه داره بد بد نگام میکنه. کم مونده بود فحشم بده. همون موقع دوستم اومد بالا سرم بهم گفت: بی شعور معلومه اون زیر داری چه غلطی می کنی؟؟؟!!! همین جا بود که فهمیدم که دوستم و اون خانومه فکر کردن من دارم زیر پیشبند یه کاره زشت می کنم!!!
نتیجه ی اخلاقی: اگه اون پیشبند پلاستیکی بزرگ دورم بسته نمی شد من اصلا زیر پیشبند خارشم نمی گرفت که بخام خودمو بخارونم.